جدول جو
جدول جو

معنی کژدم زده - جستجوی لغت در جدول جو

کژدم زده
(پَ دَ / دِ)
آزرده به نیش کژدم. کسی که کژدم او را نیش زده باشد:
می زده را هم بمی دارو و مرهم بود
راحت کژدم زده کشتۀ کژدم بود.
منوچهری
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کم زده
تصویر کم زده
کسی که حقیر و فرومایه به شمار آمده، کم بخت، آواره، سرگشته
فرهنگ فارسی عمید
(پُ دَ / دِ)
مسوّس. مدوّ. کرمو. کرم خورده. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(پَ دَ / دِ)
اظهار عجز کرده. (فرهنگ فارسی معین) ، حقیر شمرده. فرومایه محسوب شده. (فرهنگ فارسی معین). ذلیل و خوار. (ناظم الاطباء) ، شخصی را گویند که پیوسته در قمار نقش کم زند. (برهان) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کم زدن و کم زن شود، کم بخت. (آنندراج). کم بخت. بی دولت. (فرهنگ فارسی معین) ، آواره وسرگشته. (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین) :
طالع بد بود و بد اختر شدم
کم زدۀ کوی قلندر شدم.
نظامی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تِ رَ)
لب زده. که لب بدان زده باشند. که نفس بدان دمیده باشد: دم زدۀ سگ، که لب بر آن زده باشد. با دهان آلوده کرده باشد. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به دم زدن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بی دم. (ناظم الاطباء). دم بریده. (آنندراج). که دم او قطع شده باشد. کل. کله. (در تداول مردم قزوین) :
در کار مار دم زده انگشت مارگیر
هرگز نبوده است ز من دل گزیده تر.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کژ دم زده
تصویر کژ دم زده
کسی که عقرب او را نیش زده: (می زده را هم بمی دارو و مرهم بود راحت کژدم زده کشته کژدم بود)، (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
اظهار عجز کرده، حقیر شمرده فرومایه محسوب شده، کسی که پیوسته در قمار نقش کم زند، کم بخت بیدولت، آواره سر گشته، کافر منافق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم زده
تصویر کم زده
((~. زَ دِ))
بی دولت، بی اقبال
فرهنگ فارسی معین